Monday, December 29, 2014

خداحافظ کوپر

من در تمام عمرم به جز یک بچه آخوندک که چند ماهی بزرگش کردم و جوجه حیوون خونگی نداشته ام. و شاید هیچ وقت هم ارتباط خاصی با هیچ حیوونی برقرار نکردم. امروز ولی دیدم همسر استاد سابقم توی صفحه فیس بوکش نوشته که "کوپر، دلمون برات برات تنگ میشه رفیق" این یعنی سگشون کوپر مرده. برای اولین بار یهو دلم ریخت. انگار یه آدمی که می شناختمش مرده. کوپر سگ خوشگل قهوه ای رنگی که شاید ده باری بیشتر ندیده بودمش ولی دوستش داشتم. 

خداحافظ کوپر، یاد روزهای خوب می انداختی منو ...


Tuesday, December 23, 2014

بي خانمان


شماره صد و پنج كانينگهام
شماره هشتصد و سي و چهار بي مديچي
شماره دويست و چهل و دو رنچو لاس پالماس
من خانه ام را گم كرده ام. دلم را جا گذاشته ام جايي كه نمي دانم كجاست.

Sunday, December 21, 2014

زمستون نود و سه

امشب که تموم شه پاییز میره و زمستون میاد. فصل ها جابه جا میشن. طبیعت تغییر می کنه. انگار می خواد به ما بگه: آی مرد آی زن، پاشو تکون بخور عوض شو.

امشب زخم هامو می بندم. اشک هامو پاک می کنم. و دوباره بلند میشم. یه نگاه می اندازم به گذشته. به چاله هایی که توش افتادم یا خودمو توش انداختم. خودمو می بخشم. با خودم مهربون می شم و با بقیه مهربون تر. کوله ام رو می اندازم و دوباره راه می افتم. باید رفت. نباید موند. باید حرکت کرد. آخه زندگی ادامه داره. 

فال حافظ - شب یلدا

فال امشب من این بود:
رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند / چنان نماند و چنین نیز هم نخواهد ماند
...

با تشکر از آقای حافظ و نویسنده ای که زیر شعر نوشته بود: "دوران سختی و محنت به زودی تمام خواهد شد. دیگر از حالا دوران شادی و خوشی شماست ..." 

هنوز امید داریم.

من و آقای دکتر

من: ساعت ده می خوابم تا صبح ساعت نه. یعنی روزی یازده ساعت. اصلا نمی خوام بیدار باشم. وقتی خوابم آرومم و فکر نمی کنم.
دکتر: این همه درگیری آدمو خسته می کنی. خوبه که می خوابی. 
من: گریه می کنم دکتر بعضی وقتها. تحمل این همه غم سخته.
دکتر: داری عزا داری می کنی. برای سلامتیت خوبه. حالت بهتر میشه. 

Tuesday, December 16, 2014

رود باید شد و رفت

بسته نسبتا مفصلی آماده کرده بود. خیلی بزرگ نبود ولی سنگین بود به اندازه بار یک عمر زندگی. برای بار آخرهمه چیز را خوب نگاه کرد. همه خاطره ها، بغض ها، لبخند ها، نگاه ها، همه و همه را. نه برای اینکه مطمئن شود چیزی کم و کسر نگذاشته است. فقط می خواست یک بار دیگر، شاید برای بار آخر گذشته را مرور کند. هرچند که همه این ها در حافظه اش خیلی زنده تر ماندنی است. ولی خوب چه می توان کرد؟ آدمیزاد است دیگر. 
به هر حال خواننده عزیز! داشتم می گفتم. بسته را جمع کرد و رفت کنار رودخانه. خیلی آرام سپردش به آب که با خود ببردش. بعد ایستاد و نگاه کرد دور شدنش را. 
باد می وزید. باد سرد آخر پاییز.

Monday, December 15, 2014

پرچم صلح


I know I left too much mess and 
destruction to come back again 
And I caused nothing but trouble 
I understand if you can't talk to me again 
And if you live by the rules of "it's over" 
then I'm sure that that makes sense 

I will go down with this ship 
And I won't put my hands up and surrender 
There will be no white flag above my door 
I'm in love and always will be 

Tuesday, December 9, 2014

Wild Theme: El Condor Pasa by Simon & Garfunkel


I'd rather be a sparrow than a snail.
Yes I would,
If I could,
I surely would.

I'd rather be a hammer than a nail.
Yes I would,
If I only could,
I surely would.

CHORUS
Away, I'd rather sail away
Like a swan that's here and gone
A man gets tied up to the ground
He gives the world
Its saddest sound,
Its saddest sound.

I'd rather be a forest than a street.
Yes I would.
If I could,
I surely woud.

I'd rather feel the earth beneath my feet,
Yes I would.
If I only could,
I surely would.

Monday, December 8, 2014

زمستان ابدی



 

 


وقتی تو نیستی همه جا سرد است.

Saturday, December 6, 2014

دلداری

خود افسرده طفلکیم  که رفته بود کز کرده بود یک گوشه را بغل کردم
اشکهایش را پاک کردم
گفتم غصه نخور پسر جان 
درست می شود خوب
همیشه که اینطور نمی ماند خوب
خودم ولی دلش بدجوری شکسته بود
هق هق گریه می کرد
نفسش هی بند می آمد
بغض می کرد هی

اونو ندیدی؟



نه در برابر چشمی٬ نه غایب از نظری
نه یاد می کنی از ما٬ نه می روی از یاد

Monday, December 1, 2014

فیلم نامه

به فیلم ها می ماند 
به رمان های عاشقانه
عاشقی که از معشوقش جوابی نشنیده است
ولی امید دارد، به چیزی که نمی داند چیست
قرار است انتظار بکشد
چشم بدوزد به راهی که شاید کسی از آن رد شود
شاید و فقط شاید

اگر نوشته هایش را خوانده باشد
اگر دلش لرزیده باشد
اگر اشکش جاری شده باشد
اگر باور کرده باشد...



Tuesday, November 25, 2014

معجزه

Monday, November 24, 2014

داستان و واقعیت

د نوتبوک و بلو ایز د وارمست کالر هر دو تا داستان عاشقانه اند. اولی شعاری و دومی واقعی. بسیار تلخ تر و پر از درد و رنج. 

بهار نارنج

کریسمس نزدیک است و سال نو
 دو پشت دیگر که برف بیاید
سال نو خواهد شد

و باز چند ماه دیگر بهار هم خواهد آمد
درخت های نارنج باز شکوفه خواهند کرد
و تو باز زیبا می شوی٬ زیباتر از همیشه

Wednesday, November 19, 2014

غريبه

نه خبري
نه تلفني
نه جواب تكستي
نه پاسخ نامه اي
از كي اينقدر غريبه شدي؟
انصافانه نيست

Saturday, November 15, 2014

اتوبان شماره هشتاد

بعد از مدت ها باز روی اتوبان هشتاد بودم. البته در منتها الیه غربی اش. یاد همه روز های خوش بخیر. اتوبان شماره هشتاد، منتها الیه شرقی. 

Tuesday, November 11, 2014

هنوز قشنگیاشو داره

زندگی با همه سختیاش و تلخیاش٬ هنوز قشنگیاشو داره. هنوزم میشه یه قهوه خوب گرفت٬ بوش کرد٬ مزه مزه اش کرد و مست شد. هنوزم بوی گل٬ هنوزم خنکی نسیم٬ هنوزم یه لبخند معنی خودشو داره. این یعنی هنوز زندگی تو رگای من هست. غلظتش شاید کم شده ولی زنده ام هنوز٬ نمرده ام. 

Friday, November 7, 2014

خود درگیری

- از دست خودت ناراحت می شوی و هی خودت را سرزنش می کنی؟
* بله آقای دکتر. دقیقا همینطور است که شما می گویید.
- زیاد به خودت گیر نده. زندگی است دیگر.
* چشم آقای دکتر. سعی می کنم. 

Thursday, November 6, 2014

والس چمن - ایندو

خونه خونه آواز هر بومه
هرچی دل شاده گوش داد
به جز دل من که مونده 
اسیر چشات

Tuesday, November 4, 2014

جنگ

تو که خوب می دانی من اهل جنگ نیستم
ولی به خاطر تو خواهم جنگید
مثل یک پارتیزان
پیدایت خواهم کرد در خرابه های دوری
و با خود خواهم برد


È questo il fiore del partigiano
O bella ciao, bella ciao, bella ciao ciao ciao
È questo il fiore del partigiano
Morto per la libertà

--


This is the flower of the partisan
O bella ciao, bella ciao, bella ciao ciao ciao
This is the flower of the partisan
Who died for freedom

Sunday, November 2, 2014

شهر ققنوس

نشسته ام بر بالاي كوه الف
رو به سوي شهر ققنوس
 شهري كه شهر من نيست
و مردماني كه با من غريبه اند 
ماه نيمه روشن است
و من خيره شده ام به چراغ هاي شهر
چراغ هايي  كه فخر مي فروشند به ستارگان آسمان
و دل ما همچنان دل نيست

-A mountain, Phoenix, AZ, 20:26 pm

Friday, October 31, 2014

بهار

یادم رفته است
چطور حرف‌مان شد
چه کسی٬ چه کسی را ترک کرد
دوستت دارم
تو موی بلند دوست داشتی
موهای من کوتاه بود
کتری پا به پای اخبار قل‌قل می‌کند
بهار
چیزهای بسیار دیگری را فراموش خواهم کرد


-سارا محمدی اردهالی

Wednesday, October 29, 2014

یک عاشقانه غیر ایده آل ولی آرام

باکی نیست اگر زیبا ترین نیستی
عیبی ندارد که دانا ترین نیستی
نگران نیستم اگر مهربان ترین نیستی
در عوض مال منی

Monday, October 27, 2014

In a manner of speaking

I appreciate both the song and the video, which basically is a series of photos from the movie "in the mood for love".


Sunday, October 26, 2014

پاریس٬ تگزاس - دره اوسون٬ دربند

رفته بودیم کوه
از پشت بغلت کردم
بوسیدمت
می خواستم خوشبختت کنم
ستاره ها سر جایشان نبودند
یا قمر در برجی که باید می بود نبود
به هر حال نشد دیگر٬ نتوانستم
حالا هم نگاهم به آسمان است
شاید ستاره هایمان به خط شوند و قمر برود در برج سعد!
کار این پاره سنگ های آسمان که حساب ندارد. دارد؟

Tuesday, October 21, 2014

كجايي

طلا در برابر سراميك

طلايت رابه من بده در عوض سراميك سفيد. چنين گفت دندانپزشك در حال معامله كالا به كالا

Wednesday, October 15, 2014

عصب کشی

یک روز خنک پاییزی، پسرک شال و کلاه کرد و رفت مطب دندانپزشکی. توی راه فکر می کرد به درد هایی که کشیده و اینکه همه این ها به زودی تمام می شود. 
توی مطب نشست روی یونیت. دکتر آمد و مثل همیشه سلام و احوالپرسی سرسری و خشکی به رسم عادت انجام شد. بعد دکتر ماسک زد و شروع کرد به کار. اول پسرک را بی حس کردو بعد دست به کار شد. با مته سوراخ درست و درمانی ایجاد کرد و بعد نوبت رسید به عصب کشی.
"چه قدر ریشه های عمیقی داری، بیشتر از اون چیزی که فکر می کردم زمان خواهد برد."
پسرک ولی چندان برایش مهم نبود. وقتی قرار است همه چیز تمام شود، حالا چند ساعت اضافه حس کردن و درد کشیدن هم زیاد مهم نیست. راستش را بخواهید چندان مطمئن هم نبود که می خواهد از شر همه درد ها خلاص شود. بنابراین، فرصت را غنیمت شمرد. حالا می توانست شاید برای بار آخر، حس کند و رنج بکشد. رنجی که لذتی مالیخولیایی هم به همراه داشت.
"تمام شد. چند روزی التهاب و سوزش طبیعی است، ولی بعد دیگر چیزی حس نخواهی کرد. در ضمن پانسمانی که الان برایت گذاشته ام موقتی است، که جلسه بعد به آن رسیدگی خواهیم کرد."

--
پسرک در حال بازگشت به خانه بود. بی درد و بی حس. دلش را داده بود عصب کشی کرده بودند و قرار بود هفته بعد سوراخش را با پلاستیک یا سیمان یا هر کوفت و زهر مار دیگری به جز دل پر کنند. دیگر مهم نبود چه کسی او را ترک کرده و از چه زمانی تنها شده است. او دیگر مردی بود که دل نداشت. 

"خنده لب آب و گله
خنده اصلی به دله"*

* شاملو - مردی که لب نداشت

Tuesday, October 14, 2014

هفت خبیث زندگی

بازی زندگی مثل هفت خبیث می مونه. اونایی که زیاد مَن مَن می کنن معمولا آخرش می بازن.

Saturday, October 11, 2014

راه راه

الف: تو یک راه بیشتر نداری و آن یک راهت هم منم.
ب: من هزار راه دارم که یکیش هم تو نیستی.

Friday, October 10, 2014

زمستان پارسال

شاید هیچ وقت نفهمیدی
یا شاید کسی به تو هرگز چیزی نگفت
ولی من تمام زمستان پارسال را مریض بودم
درست از اول دی تا آخر اسفند
نود شب تب کردم
و نود روز لرزیدم
سی سالگیم را بالا آوردم
روی تشک کهنه مادرم
آن زمستان لعنتی نود و دو

Monday, October 6, 2014

تهی دانی

کوه ها بی شکوهند
قهوه ها بدمزه اند
کتاب ها همه پوچند
داستان ها بی سر و ته اند
فیلم ها همه سرسری اند
وقتی که نیستی

Saturday, September 27, 2014

Just because ...

Just because the fall is here and it gets a little chilly in the evening and you need your caramel macchiato to function...

Thursday, September 25, 2014

Awakening the Hipster whithin

There is this book: "Awakening the Buddha within". I heard form a friend about it and how it helps reach a state of peace. It's on my list, but for now I'm awakening my inner Hipster. It's easy, I'm growing beard. I appreciate good coffee as I have always done. I go to a hipster coffee shop and every now and then to a hipster bar. Hipster lifestyle is the way to go.

Saturday, September 20, 2014

شنبه بعد از ظهر

حوصله ام سر رفته از شبیه سازی های تمام نشدنی و بعد از ظهر های کسل کننده. موسیقی قهوه خانه ای اسپاتیفای هم فایده ای ندارد. پرندگان آواز نمی خوانند و بهینه سازی هایم همگرا نمی شوند، وقتی تو نیستی.

Tuesday, September 16, 2014

کی؟

" کی پشیمون می شی؟
کی مهربون می شی؟"

- بانو گوگوش 

Monday, September 15, 2014

حاصل عمر

حاصل سال های زندگی ام لبخندهایی است که بر لبانت نشاندم و اشک هایی که بر چشمانت آوردم. باقی همه اش گذران عمر بود.

- سرگردانی های سی و یک سالگی

Thursday, August 28, 2014

رنج های یک انسان نئاندرتال

داشتم مطلبی راجع به انسان های نئاندرتال می خوندم. نوشته بود یکی از این موجودات بسیار شبیه به ما، که پنجاه هزار سال پیش در کردستان عراق می زیسته، بلایی سرش آمده که احتمالا سال ها رنج می کشیده است. تازه این انسان نئاندرتال آنقدر خوش شانس بوده که پنجاه هزار سال بعد هنوز چیزی از او به جا مانده که بشود راجع به زندگیش حرف زد. همه چیز چقدر پوچ است. رنج های یک انسان پس از سال ها در حد یک جمله خلاصه می شود. تمام احساساتش، لبخند هایش، بغض هایش و آرزوهایش به هیچ انگاشته می شود. آرام بخواب ای شنیدر شماره یک بیچاره! می بینی ما آدم های پنجاه هزار سال بعد برایت اسم هم گذاشته ایم. غصه نخور ما می دانیم که تو رنج کشیده بودی. غصه نخور و اگر دلت خواست به ساده انگاری ما بخند.

Wednesday, August 27, 2014

لینک های مغزی

این مغز آدمیزاد چیز عجیبی است. گاهی یک خاطره کمرنگ با شنیدن یک آهنگ، یا دیدن یک عکس یا استشمام بوی یک عطر چنان زنده جلوی روی آدم ظاهر می شود که انگار همین الان دارد اتفاق می افتد. یاد فیلم اترنال سانشاین آف ا اسپاتلس مایند می افتم. کاش کلینیک پاکسازی حافظه وجود داشت. شاید هم خوب است که وجود ندارد. آدم می تواند از خاطراتش پناهگاهی بسازد و بلولد توش! پناهگاهی خیالی ولی امن از خاطرات خوش، درون خود آدمی.

Thursday, August 21, 2014

گرما در سرما، سرما در گرما

هوا گرم است، تابستان لوس آنجلس است و هوای کویری - مدیترانه ای. فرقی هم زیاد نمی کند هوا گرم باشد یا سرد، تنها که باشی دلت یخبندان است. "هوا بس ناجوانمردانه سرد است" یخ بندان قطب جنوب.

Wednesday, August 20, 2014

اگر مانده بودی



کاش مانده بودی
کاش نرفته بودم
کاش به حرف هیچ کس گوش نکرده بودیم
کاش حالا که جنگیده بودی، دم آخر رها نمی کردی
کاش و صد کاش و هزار آه و افسوس
هنوز دوستت می دارم

Tuesday, August 19, 2014

سنگ صبور حق مسلم ماست.


تو بودی سنگ صبورم ... سنگ صبور من کجایی؟ آدم ها سنگ صبور می خواهند. 
نیستی پیشم... کاش که بودی. پشیمون نمی شی هیچ وقت؟ دلت هوای اون روزها رو نمی کنه هیچ وقت؟

بی تابانه

کاش بودی. این روزها سخت به حضورت نیاز دارم. کم کمک دارم از پا در می آیم. کم کمک دارم بی خیال می شوم همه چیز را. کاش بودی. 
"چه بی تابانه می خواهمت ای دوریت آزمون تلخ زنده به گوری"
"هوا را از من بگیر باغ پر خنده ات را نه" 

Monday, August 18, 2014

گذشت

بهار بود و تو بودی و عشق بود و امید
بهار رفت و تو رفتی و هر چه بود گذشت 

غمین مباش و میندیش از این سفر که ترا
اگر چه بر دل نازک غمی فزود گذشت

- ایرج دهقان


Saturday, August 16, 2014

کوه گفت


Thursday, August 14, 2014

Back on the trail

I've decided to get back on the trail. I'm doing early morning hikes before going to work. At least it gives me a good reason to get out of bed. I've been having a hard time getting out of bed for almost two years now. Well, depression symptoms is what they call it.

These are my awesome Northface hiking shoes. I needed a motivation I guess.

The trails in Wildwood park:

And the paradise falls, which doesn't look anything like paradise, but OK.

Tuesday, August 12, 2014

آنور زمین

هشت ساعت و سی دقیقه -- هشت ساعت و سی دقیقه اختلاف طلوع و غروب بود در سرزمین من و جایی که زندگی می کردم. صبح و شبمان به هم آمیخته بود. سه و نیم بعد از ظهر من نیمه شب بود در دیار دوست. هشت ساعت و سی دقیقه اختلاف بود بین من و کسانی که دوستشان می داشتم.
یک سال و هشت ماه پیش، در شبی از شب های سرد زمستان، جایی که هنوز اختلاف با دیار دوست هشت ساعت و نیم بود زندگیم را چپاندم در یک چمدان و آمدم به جایی با ده ساعت و نیم اختلاف زمانی. چه شبی بود ... تلخ تلخ تلخ. شبی که "من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می رود"
آریزونا با آن ساعت عجیب و غریبش (که جلو نمی کشندش در تابستان) ما را بین ده و نیم و یازده و نیم معلق کرد. و حالا کالیفرنیا به تاکید می گوید که یازده ساعت و سی دقیقه. یازده ساعت و سی دقیقه خیلی نزدیک است به دوازده ساعت. و دوازده ساعت نصف یک شبانه روز است. یعنی من دقیقا یک جایی زندگی می کنم آنور زمین. اینور زمین نیستم هیچ جور! آنور زمینم. یعنی اگر تهران زمین را سوراخ کنی و بیایی آنور زمین می رسی حوالی همین جا. این یعنی در مرداد، ماه را نمی توانیم با هم نگاه کنیم. آخر وقتی اینجا شب است آنجا روز است و بالعکس. و هیچ کس نمی فهمد این چه جنایت بزرگی است. 

Thursday, July 31, 2014

ای دوریت آزمون تلخ زنده به گوری



نبودنت آسان نشده است
سخت می گذرد سخت

Sunday, July 20, 2014

آلبوم دلتنگی های من - گل های آبی من از مرجان فرساد



ستاره زیبای سهیلی
آخر چرا دوری از ما خیلی
هر دم که می درخشی شبانه
من می شوم بی تاب و دیوانه
تو همان لبخندی بر لبانم
تو همان اشکی بر دیدگانم
تو ای جان جانم
بی تو تنها می مانم
...

این آلبوم را هدیه فرستادم برایت که بدانی هنوز یک کتاب خواندنی٬ یک آهنگ شنیدنی٬ یک فیلم دیدنی به یادت می اندازدم. خاطره هات و عکس هات٬ لبخند می آورد به لبانم و تصویر بغض هات اشک به چشمانم. در پناه خدا باشی. فالله خیر حافظا و هو ارحم الراحمین

Friday, May 2, 2014

حرف حساب

گفت: حرف حسابت چیه؟
گفتم: حرف حساب ندارم که.
راستی چقدر بد است آدم بعد از سی سال حرف حساب نداشته باشد

Wednesday, April 30, 2014

خاطراتت

نگاهت هنوز یادم هست
بغض های گاه گاهت
و خنده های همیشگی ات

Monday, March 31, 2014

ختم کلام

از همه این حرف ها که بگذریم
و از روزمرگی ها
و غذایی که باید خورد
و مستراحی که باید رفت
فقط یک چیز می ماند
و آن عشق است
عشق و عشق و عشق
یافتی اش یافتی
نیافتی باختی و بیهوده زیستی
ختم کلام
------------
شاعر در این جا دچار گوز پیچیدگی حاد شد

Monday, February 24, 2014

وای امون از تو

آی زلفانت بلند
آی موهایت سیاه
آی چشمانت ستاره ریزان
آی دلت دریا
کجایی؟

"آی نی زن 
که تو را آوای نی برده ست دور از ره
کجایی؟"
-نیما

Wednesday, February 19, 2014

آسمان پر ستاره

پکی به سیگار می زنم. راستی آسمان آریزونا چقدر صاف و پر ستاره است. همانی که رویاهای آدمی را نادیده می گیرد. 

Tuesday, February 4, 2014

Shel Silverstein's poetry

Shel Silverstein says:

"There are no happy endings.
Endings are the saddest part,
so just give me a happy middle,
and a very happy start."

I say:

"There are no happy endings.
Endings are the saddest part."
We had a happy start.
So just give me a very happy middle.
I don't want an ending!
Not with you.