Tuesday, January 27, 2015

What if?

“What if I forgave myself? I thought. What if I forgave myself even though I'd done something I shouldn't have? What if I was a liar and a cheat and there was no excuse for what I'd done other than because it was what I wanted and needed to do? What if I was sorry, but if I could go back in time I wouldn't do anything differently than I had done? What if I'd actually wanted to fuck every one of those men? What if heroin taught me something? What if yes was the right answer instead of no? What if what made me do all those things everyone thought I shouldn't have done was what also had got me here? What if I was never redeemed? What if I already was?”


Cheryl Strayed

Friday, January 23, 2015

دهان خونی - فاطمه شمس

من که یادم نیست
ولی می گویند 
روزگاری بود
مست که می شدم
دهانم از ذرات نام تو
پر خون می شد

Tuesday, January 13, 2015

پروانه های کوچولو

پروانه ها لازم است که باشند
کافی نیستند ولی لازمند
آی پروانه های کوچولوی دوست داشتنی کجایید؟

Monday, January 12, 2015

داستان من و بلاگ من

الان مدت های زیادیه که این بلاگو می نویسم. روزهای شاد و ناراحت زیادی داشتم که توی نوشته هام منعکس شده. یه زمانی جزو اهالی بلاگستان بودم و بلاگ های زیادی رو می خوندم و بلاگم هم زیاد خونده می شد. بعدن به تدریج ولی نوشته هام شخصی تر شدند و مخاطب ها هم محدود تر. اخیرا شاید برای یک نفر می نوشتم به غیر از خودم. انتهای بلاگم وصله ناجوری بود که می شد باهاش عبور مرور افراد به این صفحه رو هم دید. امروز این قسمت رو برداشتم تا دیگه برام مهم نباشه اگه کسی این نوشته ها رو می خونه یا نه. من همون طور که مدت هاست بیشتر برای خودم می نوشتم از این به بعد فقط و فقط برای خودم خواهم نوشت و البته هر کسی هم دوست داره می تونه بخونه و نظر بده. ولی دیگه انتظاری برای خوانده شدن وجود نخواهد داشت. امیدوارم این تصمیم آزاد ترم کنه و راحت تر بنویسم.

Friday, January 9, 2015

If you see her say hello - Bob Dylan


If you see her, say hello, she might be in Tangier

She left here last early Spring, is livin' there, I hear
Say for me that I’m all right though things get kind of slow
She might think that I’ve forgotten her, don’t tell her it isn’t so
We had a falling-out, like lovers often will
And to think of how she left that night, it still brings me a chill
And though our separation, it pierced me to the heart
She still lives inside of me, we've never been apart
If you get close to her, kiss her once for me
I always have respected her for busting out and gettin' free
Oh, whatever makes her happy, I won't stand in the way
Though the bitter taste still lingers on from the night I tried to make her stay
I see a lot of people as I make the rounds
And I hear her name here and there as I go from town to town
And I’ve never gotten used to it, I’ve just learned to turn it off
Either I'm too sensitive or else I'm gettin' soft
Sundown, yellow moon, I replay the past
I know every scene by heart, they all went by so fast
If she’s passin’ back this way, I'm not that hard to find
Tell her she can look me up if she's got the time

دو زار باش ولی واقعی باش

در این روزگار فیس بوک و توئیتر و اینستا گرام دنیا پر شده از آدم های الکی. آدم های پر محبت و دانا و روشن فکر که همه اش ظاهری است و غیر واقعی. دلم لک زده برای آدم های واقعی. آدم هایی که همیشه شاد نیستند، گاهی هم ناراحتند، آدم هایی که افکار پوسیده هم دارند لا به لای فکرهایشان، آدم هایی که گاهی عصبانی می شوند، همیشه مهربان نیستند، گاهی هم تند می شوند ولی وقتی که محبت می کنند، وقتی که لبخند می زنند وقتی که رها هستند واقعی اند. دلم از این آدم ها می خواهد. 

هنوز امید داریم. 

غزلي از حضرت سعدي

تو آن نه اي که دل از صحبت تو برگيرند
و گر ملول شوي صاحبي دگر گيرند
و گر به خشم براني طريق رفتن نيست
کجا روند که يار از تو خوبتر گيرند
به تيغ اگر بزني بي دريغ و برگردي
چو روي باز کني دوستي ز سر گيرند
هلاک نفس به نزديک طالبان مراد
اگر چه کار بزرگست مختصر گيرند
روا بود همه خوبان آفرينش را
که پيش صاحب ما دست بر کمر گيرند
قمر مقابله با روي او نيارد کرد
و گر کند همه کس عيب بر قمر گيرند
به چند سال نشايد گرفت ملکي را
که خسروان ملاحت به يک نظر گيرند
خدنگ غمزه خوبان خطا نمي افتد
اگر چه طايفه اي زهد را سپر گيرند
کم از مطالعه اي بوستان سلطان را
چو باغبان نگذارد کز او ثمر گيرند
وصال کعبه ميسر نمي شود سعدي
مگر که راه بيابان پرخطر گيرند

Thursday, January 8, 2015

جاده

گاهی وقت ها یک رانندگی طولانی تنهای ناخواسته همه آن چیزی است که لازم داری. جنگل ها و مزارع سبز کالیفرنیای شمالی و منظره بی نظیر اقیانوس آرام تا غروب هزار رنگ کالیفرنیای جنوبی؛ سکوت و تاریکی بیابان های آریزونا و از همه جادویی تر طلوع ماه! این همه زیبایی آدم را زنده می کند.

هنوز امید داریم.