Thursday, August 28, 2014

رنج های یک انسان نئاندرتال

داشتم مطلبی راجع به انسان های نئاندرتال می خوندم. نوشته بود یکی از این موجودات بسیار شبیه به ما، که پنجاه هزار سال پیش در کردستان عراق می زیسته، بلایی سرش آمده که احتمالا سال ها رنج می کشیده است. تازه این انسان نئاندرتال آنقدر خوش شانس بوده که پنجاه هزار سال بعد هنوز چیزی از او به جا مانده که بشود راجع به زندگیش حرف زد. همه چیز چقدر پوچ است. رنج های یک انسان پس از سال ها در حد یک جمله خلاصه می شود. تمام احساساتش، لبخند هایش، بغض هایش و آرزوهایش به هیچ انگاشته می شود. آرام بخواب ای شنیدر شماره یک بیچاره! می بینی ما آدم های پنجاه هزار سال بعد برایت اسم هم گذاشته ایم. غصه نخور ما می دانیم که تو رنج کشیده بودی. غصه نخور و اگر دلت خواست به ساده انگاری ما بخند.

No comments: