Thursday, August 1, 2019

ترمیم زخم‌های کودکی

می گردم در گوشه گوشه‌های گمشده‌ی کودکی، در لابلای زخم های چرک کرده و متعفن اما رها شده. در پس ذهنم نگاه معصوم و غم انگیز پسرکی است که پر است از ترس و نگرانی. آی عزیز دل من، آمده ام از پس این همه سال تا بغلت کنم، تا دلداریت بدهم. دستت را به من بده،‌ بیا با هم قدم بزنیم و دردهایت را قسمت کنیم.
آی پسرک تنهای بی پناه من، حرفت را به من بزن. انقدر ساکت نباش، انقدر در خودت خراب نشو...