Sunday, June 7, 2009

مناظره به سبک ایرانی

دوست دارم خیلی کوتاه راجع به مناظره های نامزدهای ریاست جمهوری ایران بنویسم:

در مناظره های سنتی که در مملکت ما معمولا در بین علمای دینی بسیار رواج داشته، فنون مناظره حرف اول را میزده است. مسایلی از قبیل سفسطه، شعر خواندن، محکم صحبت کردن، سعی در بهم ریختن ذهن طرف مقابل و ... در این شیوه بحث گرچه میزان اطلاعات و منطقی بودن موضع فرد مناظره کننده هم اهمیت دارد، اما بیشتر همان فنونی که اشاره شد تعیین کننده خواهند بود

با رشد رسانه های مستقل در جوامع مدرن، تا حدود زیادی فنون نامبرده از اهمیت ساقط شده و موضع فرد و میزان صداقت او حائز اهمیت هستند. چرا که اگر کسی حرفی خلاف واقع بزند یا به هر نحوی غیر از روش های صادقانه در صدد توجیه موضع خود باشد، رسانه ها بلافاصله اقدام کرده و افکار عمومی را روشن می کنند. نمونه جالبی که از این مساله یادم هست افشاگری های رسانه های آمریکا در مورد موضع خانم کلینتون (مرحله مقدماتی انتخابات در حزب دموکرات) درباره شجاعت ایشان بود که ادعا داشتند در درگیری های آلبانی در زمان ریاست جمهوری همسرشان زیر آتش توپ و تانک به منطقه سفر کرده اند. رسانه ها تصاویری پخش کردند که اثری از یک گلوله هم در آن نبود. این وضعیت باعث خواهد شد طرفین یک بحث خود به خود ملاحظه صداقت و وجاهت مواضع خود را بکنند، چون در غیر این صورت رسوایی در پی خواهد بود

متاسفانه معتقدم در کشور ما با توجه به محدودیت رسانه های آزاد و انحصاری بودن تلویزیون به عنوان پر مخاطب ترین رسانه جمعی، فرصت شفافیت از بحث های انتخاباتی گرفته شده است. بنابراین آقای احمدی نژاد به راحتی می تواند آمار غلط بدهد، دروغ بگوید و مسایل را وارونه جلوه دهد. البته این موضع گیری ایشان برای نسلی که با اینترنت سر و کار دارد و به نحوی جای خالی رسانه آزاد را پر کرده است، جز انزجار و بیزاری در پی نخواهد داشت، اما این که چه کسری از جامعه چنین است سوال مهمی خواهد بود. جالب بود اگر در تلویزیون فیلم آقای احمدی نژاد که با اشتیاق درحال صحبت کردن راجع به هاله نورشان هستند، پخش می شد. بسیار جالب بود اگر آمار ها را کارشناسان مربوطه نشان می دادند و مقایسه می کردند با آمارهای ارائه شده از طرف ایشان

به امید ایرانی آباد و آزاد

Monday, June 1, 2009

زندگی در دهات استیت کالج

دهات ما هم خوب دهاتی است ها! باورتان نمی شود؟ بیایید از نزدیک ببینید. آرام، آمار جرم و جنایت بسیار پایین (سومین شهر امریکا)، منطقه مرکزی آمیش ها، راننده های بسیار باکلاس، و ... خلاصه فعلا داریم لذت می بریم

اما یک داستان جالب: رفته بودیم با همسر عزیز و جمعی از دوستان بستنی بخوریم. من و همسر و یکی از عناصر اناث جمع با هم بودیم در صف بستنی فروشی که یک پیرمرد امریکایی آمد پشت سرمان. وقتی شروع کرد به صحبت دوست ما گفت قسم می خورم الان می پرسد کجایی هستید! حرفش تمام نشده بود که پرسید! بعد آرام در گوش من گفت:

How do u handle these two girls together!!!???

مانده بودم بخندم یا عصبانی شوم که ترجیح دادم خیلی آرام توضیح بدهم که داستان از چه قرار است. تصور جالبی داشت از ایران!

راستی دیشب هم رفتیم مهمانی! کمپین انتخاباتی مهندس موسوی بود تقریبا! خلاصه دوستان زدند و رقصیدند و خوردند و نوشیدند و بسیار سیاست ورزیدند