مدت ها بود درست و حسابی خودم رو توی آينه نگاه نکرده بودم، ديروز داشتم موهامو شونه می کردم که يه چيزی نظرمو جلب کرد. به به ! موی سفید! جا خوردم. دقيق تر نگاه کردم، ديدم يکی دوتا نيست. اين علامت يعنی عمر من خيلی زود تر از اين حرفا داره می گذره و من هزار و يک اميد و آرزو دارم. کی فوقمو تموم کنم. بد برای ادامه تحصیل برم کدام جهنم دره ای. امتحان تافل و جی آر ای و دفاع تزمو بگو!!! مقاله های نوشته و ننوشته رو بگو که معلوم نيست چقدر طول می کشه تا چاپ بشه!!! اين عدالت نيست... عمر من دارد خيلی تند می رود، خيلی تند تر از سرعت زندگی و اينطوری من از همه چيز عقب می افتم. سالها پيش آرزو داشتم بزرگ تر بشم. اما الان دو سه سالی ميشه می خوام تو همين سن و سال بمونم اما چه حاصل
پ.ن: من پير سال و ماه نيم، يار بی وفاست ... بر من چو عمر می گذرد، پير از آن شدم
No comments:
Post a Comment