آنقدر که از مفاهيمی مثل احترام و تواضع و هزار کوفت و زهر مار ديگر حرف می زد، تازگيها معنی اش را فهميدم
احترام فقط در مورد کسانی است که به وضوح از آدم بالاترند و گرنه سايرين لايق هيچ مراعاتی نيستند
تواضع خوب است اما فقط در مقابل پدر و مادر و دکتر فلانی و مهندس بهمانی. بقيه را اگر له هم کردی، عيبی ندارد
حقيقت ابدا ثابت نيست. حق همان چيزی است که کارهای آدم را بشود با آن توجيه کرد
نظر جمع يعنی همه بايد با من هم نظر باشند و در اين صورت خوب است و گرنه چون جمع همه احمقند و آقاعقل کل، باز هم نظر جمع، همان نظر آقا است
خلاصه فهميدم منظورش از اخلاقی که از آن دم می زد چيست. در يک کلام يعنی او بايد بشود مرکز مختصات اخلاق و همه چيز با او تعريف شود. يک جور غرور نامحدود همراه با خود پرستی افراطی. دست مريزاد
پ.ن 1: درد های مشترک آدمها را گاهی خيلی به هم نزديک می کند
پ.ن 2: هيچکس نفهمد من چه می گويم خوشحالم که تو می فهمی. اين خودش خيلی خوب است
No comments:
Post a Comment