Sunday, March 30, 2008

این چند روز

بالاخره بر تنبلی و کارهای روزمره غلبه کردیم و رفتیم به ارتفاعات شمال تهران. قصدمون قله توچال بود ولی تا علی امیری بیشتر نرفتیم. هوا بد شد برف گرفت و ما هم چندان آماده نبودیم. در بازگشت از مسیر دره ارس و اوسون برگشتیم که این اول بهاری خیلی قشنگه. جای همه خالی
من از هر چیز این مملکت بیزار باشم دلم برای کوهستانهای بی نظيرش تنگ میشه. اگه بخوام از ایران برم دوست دارم قبلش حتما از کوههایی که نرفتم اینها رو صعود کنم: علم کوه، خلنو، قاش مستان و از کوههايی که قبلا رفتم هم بايد حتما آزادکوه و دماوندو دوباره برم. آزاد کوه طبيعت بی نظيری داره مثل بهشت
امیدوارم این بهارو تابستونو بتونم حسابی استفاده کنم

Monday, March 17, 2008

بهار

بهار هم داره میاد... تو این بهار من باید پروژمو تموم کنم و آماده شم برای دفاع. راستی من تا 10 ام تعطيلم و قصد دارم دو سه تا کوه به حسابی برم . کیا میان؟

Monday, March 10, 2008

انتخابات

می خواستم درباره انتخابات بنویسم. چند روزی است که به آن فکر می کنم...

شرکت کردن یا شرکت نکردن؟ مساله این است! یه عده با اين استدلال که اين انتخابات حداقل های يک انتخابات را ندارد و از استاندارد ها بسيار دور است استراتژی تحريم و عدم شرکت در انتخابات را پيشه کرده اند. دلايل اين گروه عمدتا اين مسايل است:

الف. شل کردن بازی چپ و راست و دعوای سر حکومت و واگذاری کامل آن به جناح اقتدار گرا

ب. رها کردن تمام قدرت به دست محافظه کاران به منظور ايجاد شکاف و تشديد اختلاف درونی آنها که ممکن است منجر به شناخت ضعف های سيستم از جانب آنها و تغيير در دراز مدت شود

ج. شرکت در چنين انتخاباتی به علت عدم رعايت حداقل ها اصولا معنی نمی دهد

د. سوء استفاده حاکميت از رای و تعبير آن به تاييد نظام

ه. اصلاح طلب ها توان رای آوردن ندارند، بنابراين شرکت فايده ای ندارد

و. وقتی اصلاح طلبان قدرت داشتند چه کردند که حالا با دو نفر و نصفی بتوانند تغييری ايجاد کنند؟

در مقابل اين گروه، ديگرانی هستند که با وجود همه مسايل موجود در انتخابات مجلس هشتم، تصميم به شرکت در انتخابات دارند. دلايل آنها عمدتا به قرار زير است:

الف. به هرحال مردم بالای 50 درصد شرکت خواهند کرد، بنابراين تحريم معنای خاصی نخواهد داشت

ب. هرچند فضا بسيار تنگ است، اما باز هم می توان اقليتی بدست آورد و از هرچه بدتر شدن اوضاع جلوگيری کرد

ج. سياست ورزی بر خلاف آرمان گرايی ايجاب می کند از همين فرصت اندک برای تمرين دموکراسی استفاده شود و يک مجلس نيمه اصلاح طلب بهتر از مجلس يکدست اصولگرا خواهد بود.

د. از دل سال ها تحريم، احمدی نژاد، مجلس هفتم و شورای دوم (و در نتيجه شهردار شدن احمدی نژاد) بيرون آمد. اين تجربه بايد باعث شود بدانيم عدم حضور ما به معنی بدتر شدن همه چيز است

ه. اگر اصلاح طلبان آرای بالايی بياورند، هرچند کرسی های محدودی داشته باشند معنای خود را خواهد داشت.

به هر حال مساله پيچيده است و کشوری مثل ما با 2500 سال سابقه استبداد را به اين راحتی نمی توان دموکراتيک کرد. علاوه بر اين که تاريخ هم تجربه ناپذير است. عده ای معتقدند اصلاحات به دليل کند روی امثال آقای کروبی شکست خورد و در عوض نظر ايشان اين است که علت شکست اصلاحات تندروی مشارکتی ها بوده است. به هر حال تاريخ گذشته و شانس آزمايش اين تئوری ها را از ما سلب کرده است. اصلاحات هم شکست خورده، اما مساله اين است که کدام عمل ما را به دموکراسی نزديک تر می کند؟ شرکت يا عدم شرکت در انتخابات؟ به نظر تصميم سختی است و هر دو طرف استدلالات خوبی دارند.

پ.ن. نظر شما چیست؟

Monday, March 3, 2008

آدمها

آدم ها برایم خیلی جالبند. تغییراتشان و افکارشان. احساساتشان و اهدافشان. اينکه چطور چرخ می خورند و تغییر می کنند. مثل سکه ای می مانند که بالا بیندازيش و معلوم نيست با کدام طرف به زمين می خورد. البته شاید تاس یا هر چیز ديگری که تعداد وجوهش از سکه بیشتر باشد تعبير بهتری باشد
برای اولین بار بود بعد از ازدواج که تنهایی مسافرت می کردم. چندان راحت نبود دوری از همسر
آی آدمها که در ساحل نشسته شاد و خندانید---یک نفر در آب دارد می سپارد جان
خسته ام
.
.
.

Sunday, February 24, 2008

پروژه

ساعت 11 و 19 دقیقه شبه و بنده نشستم پشت کامپیوتر توی آزمايشگاه اقتصاد انرژی دانشکده برق دانشگاه تهران. در همين لحظه نوشتن پروژه درس حسابگری زیستی ام تموم شده و نتایج هم راضی کننده بوده. هم خسته ام و هم راضی از حاصل! بلند میشم یه گشتی می زنم تو راهرو و بچه هايی رو می بینم که دارن کار می کنن و این کلی به آدم انرژی می ده
فردا دارم می رم به شیراز که از اونجا برم جهرم! بلکه این اولین ای پی سی مشانیر هم به خیر بگذره و ما لال از دنیا نریم و چند روزی هم پیمانکار بوده باشیم در این دنیای فانی. یعنی واقعا من چند ماه دیگه می خوام برای همیشه این شرکتو آدماشو ترک کنم؟ شاید سخت باشه شایدم نه... همه چیز به تدریج راحت میشه و قابل تحمل. اینو مطمئنم
پ.ن: کسی از جهرم چیزی نمی خواد؟

Sunday, February 17, 2008

مملکت مضحک ما

آدم خوبه وقتی گنده کاری می کنه سرشو بندازه پایین و خجالت بکشه. یا اگه خجالت نمی کشه لا اقل حرف زیادی نزنه. این آقایان هيات حاکمه به غایت موجودات وقیحی هستند. آخه شما با این وضع انتخابات و آزادی توی مملکت اگر دهان نامبارکتان را باز نکنید و حرف مفت نزنید سنگین ترید . آدم خنده اش می گیرد. این همه گنده کاری و ادعاهای طبق طبق
اوایل زمستان بود و گاز بعضی از مناطق کشور قطع. در جلسه ای با حضور معاون نامحترم وزیر نیرو و مدیر عامل مپنا و مشانیر نشسته بودیم که بحث فنی - مدیریتی قطعات یدکی 22 واحد نیروگاه سیکل ترکیبی را ببندیم. آقای مپنا دستی به ریش مبارک کشیده فرمودند: ما کادر وزارت نیرو افتخار می کنیم که در این سرمای ... برق را به مردم می رسانیم. هفته بعد قطعی برق شروع شد. آقای مهندس اجازه می دهید با درود به روان پاک بنیانگزار و شهدای انقلاب به ریش شما جیش کنم؟
همه چیزمان مضحک است به غایت مضحک

Wednesday, February 6, 2008

Lost

"Lost" has been wasted my time a lot during these weeks. I have watched almost all of its 3 seasons and I'm going to download the presented episodes from the 4th season. It's awesome!!!
Everything is just amazing and terrific these days. Wohoooooo!