Wednesday, November 9, 2016

ای روزگار غدار!

بیشتر سال های دهه سوم زندگی من در دوران تاریک محمود احمدی نژاد سپری شد. همان سال ها که محکم تصمیم گرفتم به مهاجرت به ینگه دنیا. اینجا باراک اوباما بود و امید، و البته رویای مسخره امریکایی! و حالا یک شبه سال های باقی مانده دهه چهارم مانده است و دانلد ترامپ.

دارم کتاب «فقط عشق واقعی است» برایان وایس رو می خونم. کتاب راجع به روان درمانی به روش رگرسیون زندگی های گذشته است. خیلی اتفاقی با این کتاب و نگاهش به تناسخ آشنا شدم. به هر حال یک جایی کتاب راجع به کارمای اجتماعی صحبت می کنه و اینکه گاهی کارما شخصی نیست. مردم امریکا و مردم دنیا چه کارمای عجیب و غریبی داشته اند که حالا باید پرزیدنت ترامپ را تجربه کنند؟

خدا به خیر کند... شاید هم جمع کردیم و رفتیم یک گوشه دیگر دنیا!

2 comments:

mask said...

سلام
چه عجب بالاخره درباره ترامپ هم نوشتی هی منتظر بودم ببینم در مورد انتخابات چی میگی و چه خبره دیدم اصلا انگار نه انگار اصلا دریغ از یک اپسیلون شور و شوق انتخاباتی یک شهروند آمریکایی:D
ایالت یوتا هم که رای الکترال رو ترامپ برد معلومه با آدمهای .... داری زندگی میکنی
راستش فکر نکنم اونقدرها هم برای تو سخت باشه به نظرم آدم انعطاف پذیری هستی و در اونجا حل شدی و در آخر خدا آخر عاقبت همه رو ختم به خیر کنه

Mostafa said...

متاسفانه