Tuesday, November 13, 2018

پسرک معصومی که کودکی من بود

از دریچه‌ی این سال‌ها به پسرک معصومی نگاه می‌نگرم که کودکی من است. دوست دارم در آغوشش بکشم، به چشم‌های نگرانش نگاه کنم و به او اطمینان بدهم که روزی بزرگ خواهد شد و قوی، و آن روز می‌تواند همه‌ چیز را رها کند. 

بخند پسرک کوچولوی معصوم.

کاش می شد برگرم به آن سال‌ها و پسرک را مراقبت کنم در مقابل همه‌ی کسانی که خنده‌اش را از او گرفتند و کودکی‌اش را تلخ کردند.

No comments: