در این دنیایی که ظلم و کثافت سرتاپاشو فرا گرفته اگر بخوایم بین ظالم بودن و مظلوم بودم یکی رو انتخاب کنیم، چه خواهیم کرد؟ تحمل درد و رنج ظلم و بی عدالتی رو ترجیح میدیم یا خوشی به قیمت رنج و درد دیگران؟
Tuesday, December 7, 2021
Monday, October 18, 2021
مرگ، نقطهی پایان
حدود یک سالی میشد که گهکاه از نانوایی خانگی محله نان یا شیرینی میخریدم و دورادور خانمی که نانوایی را اداره میکرد میشناختم. خانم جوانی شاید مثل من در دههی چهارم زندگی با دو بچهی کوچک. امروز در اینستاگرام متوجه شدم که تصادف کرده و فوت شده. پلیس دنبال وانتی بوده که وانت در گریز از پلیس به ماشین این خانم برخورد کرده. به همین سادگی، به همین ناگهانی، به همین پوچی، به همین تلخی! مرگ هیچ چاره ندارد. آن خانم دوستداشتنی دیگر نیست. چقدر ناتمام!
Monday, August 30, 2021
جهت خالی نبودن عریضه و باز موندن در این وبلاگ
اومدم یه فوتی بکنم خاک روی این بلاگ کهنه رو بلکه یه کم جون بگیره، دیدم پست پونصدم وبلاگمه. پونصد بار اینجا نوشتم تو شادی، تو غصه، تو عاشقی، تو فارغی، تو بالا و پایین زندگی. از بیست و چند سالگی تا آخرای سی سالگی.
عمر آدم بدجور تند میگذره ها. اصلا چشم باز میکنی میبینی همه چیز گذشت و رفت. مصائبی که یه روز سایهش روی همهی زندگیم بود الان دیگه انقدر خاک خورده که انگار هرگز نبوده. طلاق و دربدری. خندهم میگیره. آدم نباید خودشو علاف چیزای جفنگ کنه. باس حرکت کرد و رفت.
این روزها همهی فکر و ذکر و عشق و دلم بند یه پسربچهی کوچیکه که چشماش برق میزنه. همیشه بخندی پسر گل بابا.
Subscribe to:
Posts (Atom)