در این سال ها که درگیر افسردگی های مداوم گاه نا گاه بودم، به رابطه و عشق خیلی اهمیت می دادم. شاید چون ریشه مشکلاتم همین بود: رابطه، عشق، و روابط بین آدم ها
چند روز پیش فیلم لاک قرمز را می دیدم. موضوع فیلم فقر بود. فقر شدیدی که در ایران بیداد می کند و البته در امریکا هم هست، فقط شاید نه در قشری که من با آن رفت و آمد می کنم. داشتم به این فکر می کردم که درد عاشقی من از سر رفاه و بی دردی است. آدم اگر درگیر نان شبش باشد و غصه های بزرگ داشته باشد نگران رابطه نخواهد بود. نه که عشق مهم نباشد ولی آدمیزاد خوب است غم و غصه های مردم را هم ببیند. به این ترتیب زندگی راحت تر خواهد بود، دل آدم صاف تر می شود و همه چیز با معنی تر.