Saturday, January 17, 2009

نیستم

فکر نمی کنم پس نیستم

این روز ها بد جور علاف هستم! دیگه نه دانشگاهی هست نه تزی نه مقاله ای نه هیچی. با این وضعیت کلیرنس هم که معلوم نیست کی برم و فعلا اوضاع همینه که هست. صبح، نه بهتره بگم ظهر از خواب بلند میشم و هلک و هلک میرم سر کار. بیچاره این مدیر من که از فرط قحط الرجال جرات نداره چیزی بگه بهم. خلاصه یه چایی می خورم و علافی می کنم تا عصر. بعد خونه و قهوه و موزیک و فیلم و دوباره خواب. این سیکل هر روز تکرار میشه. خوبه همینو می خواستی؟

No comments: