آن روز که به من گفتی گورت را گم کن خیال کردم از سر لج داری دشنام می دهی. نگو که داشتی نفرین می کردی.
و مادربزرگ فرمود که خان دایی جان رفت به امریکای صاحب مرده که گورش آنجا بشود. کلام خانم جان هرچند تلخ اما پر بود از صداقت.
آن روز که به من گفتی گورت را گم کن خیال کردم از سر لج داری دشنام می دهی. نگو که داشتی نفرین می کردی.
و مادربزرگ فرمود که خان دایی جان رفت به امریکای صاحب مرده که گورش آنجا بشود. کلام خانم جان هرچند تلخ اما پر بود از صداقت.
No comments:
Post a Comment