صبح که نه تقریبا ظهر مسیر ده دقیقه ای خانه تا دانشکده را قدم می زنم. می نشینم پشت کامپیوتر و تا غروب ذهن خودم و حافظه این ماشین را پر می کنم از مقادیری از اباطیل و اراجیف. در این میان معده ام هم پر می شود از مقدار زیادی کافئین که زندگی را آسان تر می کند. این طور زندگی هم بد نیست ها
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment